جدول جو
جدول جو

معنی هر دو هفته یک بار - جستجوی لغت در جدول جو

هر دو هفته یک بار
مرّةً كلّ اسبوعين
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به عربی
هر دو هفته یک بار
Semiweekly
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
هر دو هفته یک بار
semestriellement
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هر دو هفته یک بار
semanalmente cada dos semanas
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
هر دو هفته یک بار
격주로
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به کره ای
هر دو هفته یک بار
ہر دو ہفتے میں
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به اردو
هر دو هفته یک بار
ทุกๆ สองสัปดาห์
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به تایلندی
هر دو هفته یک بار
dua kali seminggu
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
هر دو هفته یک بار
כל שבועיים
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به عبری
هر دو هفته یک بار
隔週で
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به ژاپنی
هر دو هفته یک بار
每两周
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به چینی
هر دو هفته یک بار
kila wiki mbili
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به سواحیلی
هر دو هفته یک بار
her iki haftada bir
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
هر دو هفته یک بار
co dwa tygodnie
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به لهستانی
هر دو هفته یک بار
quinzenalmente
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به پرتغالی
هر دو هفته یک بار
द्वि-साप्ताहिक रूप से
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به هندی
هر دو هفته یک بار
bisettimanalmente
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
هر دو هفته یک بار
halb wöchentlich
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به آلمانی
هر دو هفته یک بار
tweewekelijks
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به هلندی
هر دو هفته یک بار
двічі на тиждень
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به اوکراینی
هر دو هفته یک بار
раз в две недели
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به روسی
هر دو هفته یک بار
প্রতি দুই সপ্তাহে
تصویری از هر دو هفته یک بار
تصویر هر دو هفته یک بار
دیکشنری فارسی به بنگالی